آفاقآفاق، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

زیباترین هدیه خداوند آفاق نازنینم

واکسن چهار ماهگی دختر طلا

سلام دخترم ببخش از تاخیرم اومدم از خاطرات 4 ماهگیت بنویسم دختر خوشگلم شب قبل از چهارماهگیت رفتیم عروسی .عروسی فرناز بود و تو از بس دختر نازک نارنجی و حساسی هستی نزاشتی مامان یه دقیقه عروس خانمو درست حسابی ببینم . با باباجون رفتیم بیرون تالار 3 تایی قدم زدیمو حسابی گشتیم و عکس گرفتیم اینم عکسای تالاره روزی که باید واکسن میزدی خونه مامان بزرگ مه پارت بودیم وای دخترم چقدر موقع واکسن زدن گریه کردی و چقدر مامان و بابا غصه خوردیم .فک کنم خیلی زیاد دردت گرفت راستی این دفعه بابا جونت جرئت پیدا کرد و اومد تو اتاقی که واکسن میزدی و مثل پدرای قوی کنارمون ایستاد و نگاهت میکرد و بعد از واکسن و قطره زودی بغلت کرد و اومدیم خونه تا رو...
14 تير 1393

دعای یک مادر

به چه مانند کنم در همه آفاق تو را   هرچه در ذهن من آمد تو از آن خوب تری     خداجون دختر خوشگلمو همیشه از همه بلاها دور کن همیشه مراقبش باش من از همیشه عاشق ترم این عشق رو افزون کن   الهی امین ...
2 تير 1393

3 ماهگی آفاق

سلام دختر خوشگلم ماشالله هزار ماشالله که 3 ماهه شدی و بزرگ و غر غر و تر شدی خداجون شکرت دختر خوشگلم بیا بغلم دیروز با بابا حسین رفتیم برات کیک و کلی بادکنک رنگارنگ خریدیم تا برات جشن 3 ماهگی بگیریم  میخواستیم 3 تایی خوش بگذرونیم که بابا حسین گفت بریم خونه مامان بزرگ  واما.... همین که رسیدیم انقدر ماچ مالید کردن که بیحال و خسته لالا شدی بعدش به زور بیدارت کردم که باهامون حداقل عکس بگیری اولش کمی غرغر کردی اما همین که کیک رو دیدی اروم شدی ای دختر شکمو من دخترم الان بزرگ شدی و کارای جدید دوست دارم ازت ببینم جیغ و داد و غرغر و داشتی قبلا میخوام کارای جدید تر ببینم جدید ترین کارت اینه که با جغجغه ها...
1 تير 1393

عکسای دختر خوشگلم

قربونت برم که غرق رویاهای شیرینت شدی اینطور نگام نکن الانه که گازت بگیرم اینم آفاق خانم ترو تمیز  در حال دعوا کردن با کیو نمیدونم دخترم از خنئه غش کردههههههههههههه با عروسکش داره دعوا میکنه در حال تلاش برای بردن کامل دست به دهانش  قربونت بشم که گرسنه ای و مامان درحال عکس گرفتنه فقط اینم یه عکس همراه دختر عمه هات فاطمه و رقیه جون ببین بچمو چقدر خسته کردن از بس خوردنش داره میگه مامان نجاتم بدههههههههههه اینم همراه پسر دایی امیر عباس جون کجا رو نگاه میکنه نمیدونم ...
1 تير 1393

روز پدر

سلام دختر خوشگلم  خبر اول اینکه امروز روز پدرههههههههههههه   تو برا بابا جون , کادو چی خریدی ؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یه عالمه خنده های خوشگل این خیلی عالیه   میدونم باباجونت خیلی از دیدن خنده هات خوشحال میشه روزی که باباجون تو رو بغل کرد فقط داشت به صورت خوشگلت نگاه میکرد گاهی دستاتو لمس میکرد و یه عالمه برات ذوق میکرد این عکس  اولین بارییه که باباجون در آغوشش گرفته بود تو رو  و البته باترس -ترس از اینکه بندازدت با عشق نگاهت میکرد یادت در اندیشه من، نامت در قلب من، بودن در کنارت آرزوی همیشگی من است. روزت مبارک پدر و خبر دوم اینکه تو یه مسابقه بر...
1 تير 1393

ماجرای این ماه و شیرین کاریات

سلام دختر خوشگلم دیر اومدم ولی یه عالمه صحبت دارم دخترم داری ماشالله روز به روز بزرگتر و عاقل تر میشی از کارات بگم که بیشتر میخندی و دلبری میکنی  و باهام حرف میزنی مامان و باباجونو شناختیو هر جا میرم سرتو برمیگردونی و با نگاه دنبالم میکنی و همش میخوای بغلم باشیو و حسابی منو از کارو زندگی انداختی همش تو رو بغل دارم و راه میبرمت . گاهی وقتا باید راه برمو بهت شیر بدم اخه مامان جون چرا اینقدر بغلی شدی میدونم همش این بابا حسینته اون این کارو کرد تو رو بغلی کرد گاهی وقتا دستام درد میگیره و خواب میره از بس رو دستمی ...
1 تير 1393

واکسن دوماهگی

چند روز پیشا روز 31 فروردین  وقتی که تو گل دخترم 2 ماه و 2 روزت بود با باباحسین دوتایی بردیمت بهداشت تا واکسن دوماهگیتو برات بزنیم . مامان و بابا خیلی استرس پیدا کردیم اخه نینی هر کی واکسن میزد بعدش کلی گریه و زاری میکرد و جیغ میکشید. بابا حسین گفت من تو نمیام من نمیتونم ببینم آفاق و داره سوزن میزنه من باید تنها میبردمت داخل اتاق  واااای من چجور میتونستم گریه تو رو ببینم نوبت ما شد دخترم تو رو رو تخت خوابوندمت و لالا بودی لباساتو دراوردمو کمی با هات بازی کردم  تا بیدار شدی فدات بشم برا مامان میخندیدی که  بعد خانم دکتر ا...
1 تير 1393

دو ماهگی افاق

خدایا شکرت سلام دخترم امروز دختر گلم دوماهش کامل شد و حالا دیگه واقعا میتونم بگم واقعا بزرگ شدی   قربونت بشم من که روز به روز داری بزرگتر میشی و خوشگل تر ایشالله عروس بشی تو خوشگلترین عروس دنیا میشی مثل خودم امروز روزی بود که دخملیم باید واکسن میزد ولی چون جمعه بود باید فردا برم بزنه و به بابا حسین گفتم کیک بگیره تاجشن بگیریم رفته بود شیرینی نون خامه ای خریده بود منم نامردی نکردمو همشو خوردم دختر خوشگلم دوماهگیت مبارک ...
1 تير 1393