آفاقآفاق، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه سن داره

زیباترین هدیه خداوند آفاق نازنینم

خطرناک شدی

1393/5/25 15:00
نویسنده : مامان جون
235 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی خطرناک شدی اون از دیروز که اب ولرم اوردم تا برات سرلاک درست کنم و زدی با دستت ریختیش زمین و اینم از امروز

و همه اینا از داشتن یه مامان بددددددددددهههههههههگریه

امروز با هم رو تخت خوابیده ودیم و مثل همیشه از خواب بیدار شدی و از مامان شیر خواستی عزیزم مامان کلی خوابم میومد و بهت شیر دادم و باز مثل همیشه بعد شیر خوردن خواستی با مامان بازی کنی

ولی من ...

یه بووووس کوچولو از لوپات کردم و خوابیدم و تو خواب عمیقی فرو رفته بودم که یدفعه

صدای بووووووووووووووووووم اومد ترسیدم

و بعد گریه تو عزیز دلم

از رو تخت افتادی

سریع بغلت کردم و میگفتم

یاابوالفضل نفست از ترس و درد بند اومده بود و منم فقط میگفتم یا ابوالفضل بردمت تو حیاط و اونجا ابو باز کردم زدم تو صورتت

کمی اروم شدی و بعد بهت شیر دادم همچین بغلم کردی دخترکم الهی که من نباشم ببینم که تو گریه میکنی و اشک از چشمات میاد

شکر خدا بهت شیر دادم و بعد از یه ساعتشم بهت سرلاک برنج دادم شکر خدا خوردی همشو الانم تو گهوارت لالا شدی لخت لخت

قربونت بشم بالای سرتم تا چشمای نازتو باز کنی و مامان و ببینی

من پیشتم عزیزم نترس

امروز شنبه 25 مرداد 1393

پسندها (11)

نظرات (5)

مامان خورشید
25 مرداد 93 22:17
فکر کنم همه بچه ها حداقل یکبار از تخت افتادن را تجربه می کنند. این فسقلی ها رو خدا خودش حفظ کنه
مامان جون
پاسخ
و این نشون میده ما چقدر مامانای سر به هوایی هستیم
عسل
26 مرداد 93 0:40
سلام جیگرخاله بخورمت عزیزم مواظب جیگرخاله باش گلم
مامان مبینا
26 مرداد 93 7:53
سلام عزیز.تو رو خدا از این پس بیشتر مواظب این جگر طلا باش تا اتفاقی براش نیفته
مامان جون
پاسخ
چشم خاله گلی
مامان اعظم
26 مرداد 93 9:39
عزیزم....
مامان الهه
26 مرداد 93 17:45
سلام عزیزم ممنونم به وبلاگ من سر زدی خدا فرشته نازت رو برات حفظ کنه