آفاقآفاق، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه سن داره

زیباترین هدیه خداوند آفاق نازنینم

عکسای دختر خوشگلم

قربونت برم که غرق رویاهای شیرینت شدی اینطور نگام نکن الانه که گازت بگیرم اینم آفاق خانم ترو تمیز  در حال دعوا کردن با کیو نمیدونم دخترم از خنئه غش کردههههههههههههه با عروسکش داره دعوا میکنه در حال تلاش برای بردن کامل دست به دهانش  قربونت بشم که گرسنه ای و مامان درحال عکس گرفتنه فقط اینم یه عکس همراه دختر عمه هات فاطمه و رقیه جون ببین بچمو چقدر خسته کردن از بس خوردنش داره میگه مامان نجاتم بدههههههههههه اینم همراه پسر دایی امیر عباس جون کجا رو نگاه میکنه نمیدونم ...
1 تير 1393

روز پدر

سلام دختر خوشگلم  خبر اول اینکه امروز روز پدرههههههههههههه   تو برا بابا جون , کادو چی خریدی ؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یه عالمه خنده های خوشگل این خیلی عالیه   میدونم باباجونت خیلی از دیدن خنده هات خوشحال میشه روزی که باباجون تو رو بغل کرد فقط داشت به صورت خوشگلت نگاه میکرد گاهی دستاتو لمس میکرد و یه عالمه برات ذوق میکرد این عکس  اولین بارییه که باباجون در آغوشش گرفته بود تو رو  و البته باترس -ترس از اینکه بندازدت با عشق نگاهت میکرد یادت در اندیشه من، نامت در قلب من، بودن در کنارت آرزوی همیشگی من است. روزت مبارک پدر و خبر دوم اینکه تو یه مسابقه بر...
1 تير 1393

ماجرای این ماه و شیرین کاریات

سلام دختر خوشگلم دیر اومدم ولی یه عالمه صحبت دارم دخترم داری ماشالله روز به روز بزرگتر و عاقل تر میشی از کارات بگم که بیشتر میخندی و دلبری میکنی  و باهام حرف میزنی مامان و باباجونو شناختیو هر جا میرم سرتو برمیگردونی و با نگاه دنبالم میکنی و همش میخوای بغلم باشیو و حسابی منو از کارو زندگی انداختی همش تو رو بغل دارم و راه میبرمت . گاهی وقتا باید راه برمو بهت شیر بدم اخه مامان جون چرا اینقدر بغلی شدی میدونم همش این بابا حسینته اون این کارو کرد تو رو بغلی کرد گاهی وقتا دستام درد میگیره و خواب میره از بس رو دستمی ...
1 تير 1393

واکسن دوماهگی

چند روز پیشا روز 31 فروردین  وقتی که تو گل دخترم 2 ماه و 2 روزت بود با باباحسین دوتایی بردیمت بهداشت تا واکسن دوماهگیتو برات بزنیم . مامان و بابا خیلی استرس پیدا کردیم اخه نینی هر کی واکسن میزد بعدش کلی گریه و زاری میکرد و جیغ میکشید. بابا حسین گفت من تو نمیام من نمیتونم ببینم آفاق و داره سوزن میزنه من باید تنها میبردمت داخل اتاق  واااای من چجور میتونستم گریه تو رو ببینم نوبت ما شد دخترم تو رو رو تخت خوابوندمت و لالا بودی لباساتو دراوردمو کمی با هات بازی کردم  تا بیدار شدی فدات بشم برا مامان میخندیدی که  بعد خانم دکتر ا...
1 تير 1393

دو ماهگی افاق

خدایا شکرت سلام دخترم امروز دختر گلم دوماهش کامل شد و حالا دیگه واقعا میتونم بگم واقعا بزرگ شدی   قربونت بشم من که روز به روز داری بزرگتر میشی و خوشگل تر ایشالله عروس بشی تو خوشگلترین عروس دنیا میشی مثل خودم امروز روزی بود که دخملیم باید واکسن میزد ولی چون جمعه بود باید فردا برم بزنه و به بابا حسین گفتم کیک بگیره تاجشن بگیریم رفته بود شیرینی نون خامه ای خریده بود منم نامردی نکردمو همشو خوردم دختر خوشگلم دوماهگیت مبارک ...
1 تير 1393

ناخنای بلند مامان

وای خدای بزرگ شکرت من شاید واقعا مادر بدی هستم نمیدونم  امروز دختر خوشگلمو ...وای یاد اون صحنه میوفتم گریم میگیره... ناخنای دستم بلند فقط به خاطر اینکه ناخن بلند دستمو قشنگ میکنه و اصلا به فکر فرشته کوچولوم نبودم که نکنه خدای ناکرده ناخنای بلند من اذیتش کنه وقتی بغلم بود سرش که هنوز کنترول کردنش براش سخته رو به سمت دستم پرت کرد ووووووو وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای نزدیک بود ناخنم تو چشمش بره خدایا شکرت که همیشه مراقب دخترمی از بس گریه کرد لحظه اول که سیاه و کبود شد نفسش به سختی بالا اومد خدایا شکرت مامان جون آفاقم حرفم با توئه ببخش مامان جونو .کمی بی عقلی کردمو و...
1 تير 1393