آفاقآفاق، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه سن داره

زیباترین هدیه خداوند آفاق نازنینم

بعد از مدتها سلام

سلام مامانی جونم دخمل چچل خودم خوبی ؟ قربونت بشم اخم نکن .بزار برات توضیح میدم که چرا اینقدر دیر اومدم وبلاگتو آپ کنم این مدت هم اتفاقای خوب افتاد و همه اتفاقای کمی بد . خداروشکر که همه چی بخیر گذشت و دوست ندارم از تلخیا بگم و از شیرینیای این دخمل ناز و نازنین میگم که 26 شهریور اولین دستای کوچولوتو بردی بالا و محکم بهم کوبوندی      نمیدونی چقدر ذوق زده شدم همونشب رفتیم خونه مامان بزرگات و کار بزرگی که امروز بلد شدیو بهشون گفتم اونا هم همشون دست میزدن تا تو دست بزنی و کلی خوشحال شن . خلاصه قرتی خانمی شدی و کار بعدی که 2-3 روز بعدش اتفاق افتاد این بود که راستی مثل جت چهاردست و پا راه میری ...
25 مهر 1393

و دخترم چچل شده

امروز بدون مقدمه مینویسم 93/6/8 گذاشتمت تو روروئک از آهنگ روروئکت ترسیدی  شروع کردی به گریه .باطریاشو دراوردم اروم گرفتی و به بازی ادامه دادی . البته بگم چون ترسیده بودی دیگه نمیخواستی روروئکتو ببینی باز میترسیدی کمی باهات بازی کردم تا اروم اروم نشوندمت اینم دخمل نازم که برای اولین بار روروئک نشین شد و دوم اینکه تو این روز یه اتفاق مهم افتاد اینکه من امروز موهای قشنگ تو رو با ریش تراش بابا کوتاه کردم یعنی از ته زدم چچل خانم شدی  حالا صدات میکنم آریا اینم یه عکس یادگاری از قبل کچلی دخملی طلا و اینم عکس پسر طلا ...
9 شهريور 1393

مسابقه به یاد ماندنی

دختر خوشگلم چند وقت پیشا یه مسابقه بود که تو نفر اول شدی   همین جا از همه دوستانی که اومدن و بهت رای دادن تشکر میکنم تو این مسابقه به سه نفر اول هدیه های مختلفی اهدا کردن و هدیه تو گل دخترم  یه هدیه بزرگ و باارزش بود قرآن زیباترین هدیه و این هدیه زیبا روز تولد حضرت معصومه به دستت رسید و همین جا دوباره روز دخترو به گل دخترم تبریک میگم اینم یه عکس یادگاری با قرآنی که تا آخر عمر همراهت میمونه قرآن و صاحب قرآن نگهدارت باشه و اینم دو نفر از دوستات نفرات دوم و سوم هستن دلینا جون مهربون و آقا بهداد خوشگل   ...
9 شهريور 1393

6 ماهگی آفاق خانمی

  آفاق خیلی شیرین شدی   دختر گلم سلام مدتی هست که وبتو آپ نکردم  همشم تقصیر خودته خیلی شیطون و خطرناک شدی از شیرین کاریات بگم که فرش 12 متری رو یک دقیقه طی میکنی و همش غلط میزنی و همش میخوای یه چیزیو بخوری از پرز فرش گرفته تا دیوار و پارچه مبلا و عروسکاتو دستتو و پاتو و مامانو و بابا و البته خاله یاسی روووووووووو خاله یاسی رو خیلی دوست داری همین که میبینیش میپری بغلش انگار خوراکی دیدی و سریع میخوای بخوریش اما نمیدونم چرا توپول موپولی نمیشی بله اونم میدونم اخه خاله یاسیم تو رو میخوره بگم از کارات دیگه که ...دختر خوشگلم انقدر لوس شدی .مامان نمیتونم یه لحظه از پیشت برم بفهمی کنارت نیستم جیغ...
9 شهريور 1393

تشکر از خدا

خدای بزرگ اتفاق دیروز خیلی نگرانم کرد خیلی ترسیدم خیلی و اینکه شکر خدا حال دخترم خوبه و همه ش بابت اینه که تو مراقب دخترمی خداجون سپردمش به خودت نزار هیچ افتادنی باعث بشه حتی یه خراش به بدنش وارد شه تا همیشه مدیونتم   ...
26 مرداد 1393

خطرناک شدی

خیلی خطرناک شدی اون از دیروز که اب ولرم اوردم تا برات سرلاک درست کنم و زدی با دستت ریختیش زمین و اینم از امروز و همه اینا از داشتن یه مامان بددددددددددههههههههه امروز با هم رو تخت خوابیده ودیم و مثل همیشه از خواب بیدار شدی و از مامان شیر خواستی عزیزم مامان کلی خوابم میومد و بهت شیر دادم و باز مثل همیشه بعد شیر خوردن خواستی با مامان بازی کنی ولی من ... یه بووووس کوچولو از لوپات کردم و خوابیدم و تو خواب عمیقی فرو رفته بودم که یدفعه صدای بووووووووووووووووووم اومد ترسیدم و بعد گریه تو عزیز دلم از رو تخت افتادی سریع بغلت کردم و میگفتم یاابوالفضل نفست از ترس و درد بند اومده بود و منم فقط میگفتم یا ابوال...
25 مرداد 1393

دعا وشکر گذاری

خدای بزرگ از بابت همه نعمت ها و همه چیزای خوبی که بهمون دادی ازت تشکر میکنم خداجون چند شب پیشا وقتی همسری سرکار بود و دخمل طلام برام میخندید و باهام بازی میکرد ازت خواستم به همه ی دوستام نینی هدیه کنی . خداجون خودت میدونی داشتن فرزند سالم و چقدر لذت بخشه خدایا این لذت رو به همه ی دوستام بده . خداجون همیشه ازت طلب آمورزش و آرامش کردم .بازم امشب با دل شکسته ازت طلب میکنم .خداجونم میدونی ته دلم چی میگذره خودت همه خواسته هامو براورده کن . الهی آمین و خدا جون دوست دارم اندازه خودت ...
24 مرداد 1393